آمار مذهبی - دانلود جدیدترین اهنگها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نامه ای از طرف خدا

ارسال شده توسط د در 87/8/21:: 10:12 صبح

نامه ای از
طرف خدا

امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می
کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای
چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که
دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه
شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می
خواستی بپوشی. وقتی داشتی این طرف و آن طرف می
دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت
داری که بایستی و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی
مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای
مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی
بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردم می
خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در
عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر
شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه
کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با
من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت
را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من
حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه
رفتی وبه نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای
انجام دادن داری.بعد از انجام دادن چند
کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم تلویزیون را
دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند
و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می
گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و
فقط از برنامه هایش لذت می بری...باز هم صبورانه
انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را
نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت
نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی.
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی
، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.اشکالی
ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و
برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو
فکرش را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو
چطور با دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که
هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان دادن، دعا،
فکر،یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد. خیلی سخت
است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.خوب،من باز
هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید آنکه
شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری
که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی
ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی
داشته باشی ...
دوست و دوستدارت:
خدا

امام رضا جان سلام

ارسال شده توسط د در 87/8/20:: 11:20 صبح

امام رضا جان سلام

تولدتان مبارک. همیشه تولد شما خیلی به من و شاید به همه خوش
می‌گذرد. تولد شما هیچ خرجی ندارد!.. شاید چون هدیه ای در شان شما یافت
نمی‌شود که پیشکش کنیم. در عوض شما حسابی هدیه باران می‌کنید. به همه هدیه
می‌دهید، آنقدر زیاد که از سرمان هم زیاد است. مولای خوب من، هر چند من رو
سیاهم و کوله بارم پر از گناه... هر چند از رویتان شرمنده‌ام، اما کجا
بروم که راهم بدهند جز در خانه شما؟ کدام خانه است که کریمی و مهربانی چون
شما در آن باشد؟ کجاست آن جایی که من به آن جا بروم و گناهانم را پشت
درهایش جا بگذارم؟ کجاست آن جا که صاحب خانه بی‌هیچ منتی این چنین مهمان
را خوش آمد بگوید؟ امروز روز تولد شماست و ما خوشحالیم، اما هر روزی که به
دیدن شما بیاییم از نو متولد می‌شویم. گناهانمان را در شلوغی حرمتان گم
می‌کنیم. من و گناهم آنقدر غرق نگاه به روحانیت معلق در آسمان حرمتان
می‌شویم که دست هم را ول می‌کنیم. اشک در چشمانمان جمع می‌شود و جز شما
هیچ نمی‌بینیم. امام من... جانم به قربانت، کجا بروم که با من اینچنین
کنند؟ کجا بروم با این سیاهی‌ام، که راهم بدهند؟ کجا بروم که سیاهی‌هایم
را پاک کنند و تازه بگویند "بخواه"؟ قربانتان بروم... خیلی دوستتان دارم.
آنقدر که نمیتوان گفت. راستی می‌دانم که بهتر از من می‌دانید، خیلی‌ها
التماس دعا گفته‌اند. بعضی دوستان هم از تنهایی به تنگ آمده‌اند، می‌دانید
که ، تخصص خودتان است. .. دیگر ریش و قیچی هم دست خودتان.....

باز هم تولدتان مبارک.

خداحافظ.




بازدید امروز: 25 ، بازدید دیروز: 30 ، کل بازدیدها: 682746
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ