آمار آذر 1387 - دانلود جدیدترین اهنگها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صلح واقعی

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:15 صبح

صلح
واقعی

روزی پادشاهی اعلام کرد به کسی که بهترین نقاشی
صلح را بکشد، جایزه بزرگی خواهد داد.
هنرمندان
زیادی نقاشی هایشان را برای پادشاه فرستادند.
پادشاه به تمام نقاشی ها نگاه کرد ولی فقط به دوتا
از نقاشی ها علاقه مند شد.
در نقاشی اول،
دریاچه ای آرام با کوه های صاف و بلند بود. بالای
کوه ها هم آسمان آبی با ابرهای سفید کشیده شده
بود.
همه گفتند: این بهترین نقاشی صلح است. در
نقاشی دوم هم کوه بود ولی کوهی ناهموار و خشن، در
بالای کوه آسمانی خشمگین رعد و برق می زد و باران
تندی می بارید و در پایین کوه آبشاری با آبی
خروشان کشیده شده بود.
وقتی پادشاه از نزدیک
به نقاشی نگاه کرد، دید که پشت آبشار روی سنگ ترک
برداشته، بوته ای روییده و روی بوته هم پرنده ای
لانه ساخته و روی تخم هایش آرام نشسته است. پادشاه
نقاشی دوم را انتخاب کرد.
همه اعتراض کردند
ولی پادشاه گفت: صلح در جایی که مشکل و سختی ای
نیست، معنی ندارد. صلح واقعی وقتی است که قلب شما
با وجود همه مشکلات آرام و مطمئن است. این معنی
واقعی صلح است.


ظهور دوباره اشیای نورانی در آسمان جنوب

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:14 صبح

ظهور
دوباره اشیای نورانی در آسمان جنوب

پس از آن‌که مدت‌های مدیدی از ظهور پی‌درپی
آنچه که اشیای نورانی نامیده می‌شود، در شهرهای
مرزی ایران می‌گذرد، این پدیده دوباره در حال رخ
دادن است.
به گزارش خبرنگار ?تابناک?،‌ با ظهور
دوباره این پدیده و ابهاماتی که درباره ماهیت
حقیقی این اشیا وجود دارد، خبرهای رسیده حکایت از
آن دارد که در روزهای پایانی آبان ماه، این اشیا
در مناطق نهر عنبر، یبیس، رودخانه میمه و دیگر
مناطق مرزی اهواز مشاهده شده است.
بنا بر این
گزارش، به تازگی نیز یکی از این اشیای ناشناخته
نورانی که با چراغ‌های نورانی و چشمک‌زن همراه
بود، در فراز یکی از روستاهای اطراف اهواز مشاهده
شده است.
گفتنی است، تاکنون هیچ اظهار نظر رسمی
درباره ماهیت این اشیا و نیز درستی و نادرستی
اخبار منتشره درباره وجود این اشیای شبیه به بشقاب
پرنده بیان نشده و همین امر بر بالا رفتن شایعات و
برخی نگرانی های اثر به سزایی گذارده است.


تمرینات غیر هوازی چیست؟

ارسال شده توسط د در 87/9/7:: 1:19 عصر

تمرینات
غیر هوازی چیست؟

تمرینات غیر هوازی (آنِروبیک ) جایگاه خودش را
در سلامت دارد.تمرینات با وزنه ، رکن اصلی تمرینات
غیرهوازی است ، که البته به جای حرکات دائمی و
مداوم مصرف انرژی کمتری را طلب می کند.
عضلات
در تمرینات غیر هوازی خیلی زیاد اکسیژن دریافت نمی
کنند : عکس العمل آن ها بدین صورت است که بیشتر از
آن که چربی بسوزانند گلیکوژن (قند حاصله از
کربوهیدرات ها ) را می سوزانند .
مهم است که در
کنار تمرینات ایروبیک (هوازی)، تمرینات غیرهوازی
هم انجام شود. زیرا به ساختن بافت عضلانی و افزایش
مقدارنیروی لازم جهت سوخت و ساز بدن شما کمک می
کند و باعث سوزاندن بیشتر کالری بدن شما می شود
حتی زمانی که در حالت استراحت هستید.
فایده
اصلی تمرینات با وزنه و دیگر تمرینات کاهش وزن این
است که نه تنها ماهیچه های شما را قوی می کند که
این باعث می شودماهیچه ها کمترصدمه بخورند ، بلکه
استخوان های شما را نیز قوی میکند که بسیار برای
بزرگسالان مفید است .در حقیقت بسیاری از باشگاههای
ورزشی (سلامتی) و سازمان های مربوط به بزرگسالان
تمرینات با وزنه را به آن ها آموزش می دهند تا
بدین وسیله به آن ها کمک کنند تا ماهیچه هایشان
قوی و استخوان هایشان محکم شود که این کار باعث
جلوگیری از بیماری پوکی استخوان می شود
.

بازی رایانه ای چگونه ساخته میشود؟

ارسال شده توسط د در 87/9/7:: 1:15 عصر

بازی
رایانه ای چگونه ساخته می شود؟

برای بیشتر مردم، تجربه بازی های رایانه ای با
خرید چند بازی از فروشگاه های رایانه ای شروع می
شود و با جا گرفتن آن بازی ها در کمد اتاقشان به
پایان می رسد. شاید فقط عده کمی بدانند که ساخت یک
بازی به پیچیدگی ساخت یک فیلم پر هزینه هالیوودی
است.
ماه ها برنامه ریزی و آماده سازی، نوشتن
داستان بازی، شخصیت پردازی، استفاده از فناوری های
پیشرفته از جمله عوامل مهم برای ساخت یک بازی است.
برای این که نشان دهیم یک بازی به طور خلاصه چه
مراحلی را تا عرضه طی می کند، نگاهی به مراحل ساخت
بازی می اندازیم.


? پیش تولید
برای
طراحی بازی، به داستان نیاز است که این کار توسط
یک نویسنده انجام می شود. در حال حاضر اکثر بازی
ها بر اساس فیلم های پر طرفدار و معروف ساخته می
شود. بعضی دیگر از بازی ها شبیه سازی شده و بر
اساس حوادث و موضوعات طبیعی است. در مرحله اول
طراحی بازی، نویسندگان روی زمینه داستانی و جزئیات
آن کار می کنند. زمینه داستانی عبارت است از طرح
کلی بازی و جزئیات فنی مربوط به هر صحنه از بازی؛
طراحی بازی درست مانند یک فیلم، نمایش گرافیکی از
داستان و مرجعی برای نویسندگان، طراحان و خالقان
بازی است.یک طراح بازی دراین زمینه می گوید:
داستان بازی از مهم ترین جنبه های بازی است و این
که داستان بازی چگونه نوشته شود، از اهمیت ویژه ای
برخوردار است زیرا داستان بازی باید به صورت فنی
در برنامه نویسی نوشته شود. به گفته حامدنیا هر
چقدر زیبایی داستان بیشتر باشد، بر جذابیت بازی
افزوده می شود.


? خلق شخصیت ها

طرح کلی شخصیت ها ابتدا در رایانه
اسکن می شود و سپس جزئیات شخصیت شامل کنترل و به
حرکت درآوردن آن آغاز می شود. یکی از مهم ترین
مسائل در طراحی شخصیت ها این است که آن ها به
بهترین شکل طراحی شوند، زیرا شخصیت بازیگر تاثیر
زیادی در جذب مخاطب دارد.در طراحی بازی، بعد از
ایجاد شخصیت، مرحله پویانمایی سازی آن آغاز می شود
و شخصیت ها به شکل ? بعدی در می آید.
سپس رنگ
ها و تکسچر (Texture) طراحی می شود تا شخصیت واقعی
به نظر برسد.
مرحله طراحی حرکت
بعد از
ایجاد شخصیت طراحان بازی به یک جسم دیجیتالی جان
می بخشند. با توجه به سبک بازی و نحوه حرکت مورد
نظر از تکنیک های مختلفی استفاده می شود. در بعضی
از بازی ها حرکات یک بازیگر به وسیله یک لباس
مخصوص و چند حسگر که به نقاط مختلف بدن وصل می
شود، ضبط می شود و سپس آن را با یک شخصیت دیجیتالی
تطبیق می دهند. بدین ترتیب حرکات شخصیت بازی بیش
از پیش به حرکات یک انسان شباهت پیدا می کند.



? محیط بازی

بدون شک امروزه یکی ازمهم ترین
جنبه های بازی های مدرن، محیط بازی است. ایجاد
جلوه های گرافیکی و طبیعی بودن محیط بازی تاثیر
زیادی در بازی دارد.
با توجه به افزایش
روزافزون رایانه های خانگی، شرکت های بازی سازی می
توانند محیط واقع گرایانه و پیچیده تری را طراحی
کنند. سطحی از جزئیات که تا چند سال پیش غیرقابل
تصور بود، امروزه جزء تفکیک ناپذیر بازی های
رایانه ای شده است.اکثر شکل های ? بعدی رایانه ای
که در بازی ها استفاده می شود، از طرح های چند
وجهی تشکیل می شود. یک چند وجهی، محیطی است که به
وسیله خطوط تعریف می شود. هر چند وجهی از مجموعه
راس ها تشکیل می شود که به طور کلی شکل پدیده مورد
نظر را تعریف می کند. علاوه بر این در یک چند وجهی
برای رسیدن به شکل و طرح نهایی به اطلاعات دیگری
نیاز است. رایج ترین روش انتقال این اطلاعات
Texture Mapping است که شبیه بسته بندی و کادو
کردن یک هدیه است. هر گوشه از جعبه کادو که کادو
پیچ می شود، یک چند وجهی توخالی است و کاغذ کادو
مانند تصویری است که روی چند وجهی قرار می گیرد.
بیشتر کنسول های بازی و رایانه ها از یک تراشه
مخصوص و یک حافظه اختصاصی تشکیل می شود که می
تواند تصویرهایی مخصوص برای Texture Mapping ذخیره
کند و هر تصویر را با چند وجهی مربوط به آن هماهنگ
کند. این فناوری امکان می دهد تا محیط بازی به
جهان واقعی بسیار شباهت پیدا کند.



? کدینگ بازی
و هوش مصنوعی

کد گذاری مرحله ای
است که تمامی اجزای تشکیل دهنده بازی را به یکدیگر
پیوند می دهد، ولی خود در بازی دیده نمی شود و آن
به صورت مجموعه ای از ساختارهای زبان برنامه نویسی
می باشد که تمامی جنبه های بازی را کنترل می کند.
بیشتر بازی ها با کد مخصوص به خود براساس زبان
برنامه نویسی C نوشته می شود. جنبه مهم دیگر
کدگذاری، هوش مصنوعی است. هوش مصنوعی حکم منطق
بازی را دارد و هم چنین فیزیک دنیای بازی را تشکیل
می دهد.


?
تولید بازی

بعد از آن که ساخت بازی
تمام شد، مرحله تولید بازی آغاز می شود. در این
مرحله، بازی مورد نظر از جنبه های گوناگون آزمایش
می شود و مورد نقد قرار می گیرد و به وجه
بازاریابی آن توجه و در نهایت عرضه می شود. بعد از
آزمایش بازی و بررسی اشکالات آن، اولین نسخه
آزمایشی آن که آلفا نام دارد، در اختیار
آزمایشگرها قرار می گیرد. با استفاده از این نسخه،
ایرادهای کلی بازی شناسایی و برطرف می شود. بعد از
ارائه این نسخه، نسخه دیگر که بتا نام دارد، عرضه
می شود. این نسخه که نسخه عمومی است در اختیار
عموم قرار می گیرد تا آزمایش شود.



? بازاریابی و
فروش بازی

تبلیغات و ایجاد یک جو
مثبت برای یک بازی معمولا در مراحل طراحی و ساخت
بازی شروع می شود. امروزه بازی رایانه ای به یک
تجارت پر سود برای شرکت های تولید کننده بازی
تبدیل شده است. با توجه به اعلام موسسه سرگرمی های
نرم افزاری، ساخت یک بازی پرفروش مثل GTA: San
Andreas حدود ? تا ? میلیون دلار هزینه دارد، ضمن
این که هزینه ?? میلیون دلاری تبلیغات و بازاریابی
را هم باید به آن اضافه
کرد.

تجهیزات جاسوسی در خدمت پزشکی

ارسال شده توسط د در 87/9/7:: 1:12 عصر

تجهیزات جاسوسی در خدمت
پزشکی


این هواپیمای کوچک
جاسوسی که در تصویر ملاحظه میکنید در واقع جهت
جاسوسی در جنگ ساخته شده است. اما هم اکنون یک
کاربرد جدید برای آنها پیدا شده است و آن نجات جان
انسان ها است.
با کمی دستکاری در این گجت های
کوچک آنها به ابزارهای مفیدی جهت حمل بارهای سبک
وزن تبدیل شده اند.
هدف این است: در مناطقی که
امکان دسترسی زمینی وجود ندارد بتوان دارو های
لازم را به مکان مورد نظر فرستاد.
این هواپیما
مجهز به سیستم ناوبری خودکار و دستی است و برای
مکان یابی از GPS استفاده میکند. کافی است نقطه
هدف را به هواپیما بدهید و آن را به پرواز در
آورید. هواپیما خود را به نقطه مورد نظر می رساند
و بار خود را تا حداکثر 500 گرم به هدف تحویل
میدهد.
کاربرد مهم دیگر کمک رسانی سریع در
مواقع اورژانس است. تصورش را بکنید در میان جنگل
توسط یک مار گزیده شوید. اگر GPS به همراه داشته
باشید این هواپیما قادر است که ظرف چند دقیقه سرم
ضد مار گزیدگی را به شما برساند و جان شما را نجات
دهد.
کار دیگری که برای این هواپیما پیش بینی
شده، جمع آوری نمونه های آزمایشگاهی و نمونه خون
از روستاهای دورافتاده است.
فکرش را بکنید،
شما پزشک یک روستای دورافتاده هستید. اگر یکی از
این هواپیما ها را داشته باشید میتوانید نمونه های
آزمایشگاه را در هواپیما قرار دهید و آنها را به
آزمایشگاه برسانید.
کاربرد پیش بینی شده جالب
دیگر انتقال خون در مواقع اضطراری است. به طور کلی
اگر کمی فکر کنید میبینید که چنین چیزی میتواند
کاربرد های بسیار زیاد و فوق العاده ای داشته
باشد.
این پروژه هنوز در مرحله آزمایش های
اولیه است و تاکنون مراحل آزمایش خود را با موفقیت
پشت سر گذاشته است. امیدوارم هر چه زودتر استفاده
از آن عملی شود.
برای من رویای جالبی است که
تصور کنم پزشکان در مکان های دورافتاده به چنین
گجتی مجهز باشند.


راکت کاوش 2 با موفقیت به فضا پرتاب شد

ارسال شده توسط د در 87/9/7:: 1:11 عصر

راکت کاوش 2 با موفقیت به
فضا پرتاب شد

راکت کاوش 2 با موفقیت به فضا پرتاب شد و با
انجام ماموریت خود با چتر مخصوص پس از دقایقی به
زمین بازگشت.
درجهت تحقق اهداف چشم انداز 20
ساله کشور و برنامه راهبردی فضایی جمهوری اسلامی
ایران و به منظور ایجاد بستر توسعه علمی و فناوری
در حوزه فضا ، به همت متخصصین و کارشناسان
پژوهشگاه هوافضا این راکت آزمایش شد.
پرتاب
این راکت کاوش با اهداف ثبت و ارسال صحیح داده های
محیطی، ارسال صحیح و به موقع فرامین، جدایش موتور
و محموله و عملکرد صحیح سیستم بازیابی صورت پذیرفت
که نتایج حاصله در طول مدت حضور در فضا با اهداف
مورد نظر منطبق بود.
راکت کاوش 2 دارای سه بخش
عمده شامل؛ مجموعه حامل، مجموعه آزمایشگاه فضایی و
مجموعه بازیابی است.
جایگاه ویژه پروژه راکت
های کاوش در میان پروژه ها و سیستم های فضایی
کشورهای مختلف موجب شده هم اکنون نیز با گذشت حدود
50 سال از ساخت و پرتاب نخستین راکت کاوش، کشورهای
صاحب تکنولوژی فضایی، هر ساله تعداد زیادی از این
راکتها را به منظور توسعه علوم و فناوری به فضا
پرتاب کنند.
دستیابی به مجموعه آزمایشگاه فضایی
برای داده پردازی از فضای جو، تست زیر سیستم های
فضایی و دستیابی به سیستم بازیابی، تجربه کار
گروهی محققان دانشگاهی در یک پروژه علمی- فناوری
از دستاوردهای پرتاب راکت کاوش 2 بشمار می
رود.
باتوجه به مهمترین دستاورد این پروژه یعنی
بازگشت محموله مورد نظر و فرود سالم آن بر روی
زمین که نخستین بار در کشور صورت می پذیرد، موجب
اعتماد به نفس و امید به آینده فضایی می شود.


از جبهه چه خبر؟

ارسال شده توسط د در 87/9/6:: 8:28 عصر

از جبهه چه
خبر؟

دیروز من از تو می پرسیدم و امروز تو از من می
پرسی، دیروز وقتی قطار وارد ایستگاه شد چشمهایم بر
روی پنجره های قطار دور می زد و به دنبال تو می
گشت که ناگهان دو تا دست ارتباط چشمهایم را با
ردیف شیشه های قطار قطع کرد،گر چه قطار و پنجره
های ردیف شده اش را نمی دیدم اما با احساس گرما و
استشمام عطر آن دستها، پنجره یی را گشوده دیدم که
تو و بسیاری دیگر از بچه های رزمنده در آنسوی
پنجره بودید، تو را دیدم که پیکر غرق به خون احمد
را بر دوش گرفته بودی، در حالیکه خودت مثل باغچه
خانة ما غرق گلهای قرمز بودی و از بدنت مثل باران
بهاری قطره های قرمز رنگی می چکید که به گمانم عرق
روی آن گلها بود، به راستی، حسن چقدر قشنگ شده
بودی، مثل این بود که احمد روی یک دسته گل بزرگ
خوابیده و نسیمی نرم و بهاری هم آن گلها را نوازش
می دهد، بقیه بچه ها را می دیدم که غرق در خاک،
اما خاکی که از درونش جوانه های گل نمایان بود،
قدری جلوتر رفتم و سرم را از پنجره بیرون بردم، به
راستی تماشایی بود،‌ شور، عشق، هیجان در آنجا موج
می زد، یکی از بچه ها را دیدم بر روی سجاده اش
زانو زده و دستهایش را به طرف آسمان بلند کرده و
زیر لب زمزمه یی دارد، با خودم گفتم حالا چه وقت
نماز خواندن است، که یک مرتبه دیدم سر به سجده برد
و دیگر برنداشت، چشمم به بدنش افتاد دیدم پر از
غنچه های گل قرمز است و آن شکوفه ها هر لحظه باز و
بازتر می شدند و عطرشان در فضا می پیچید، تازه می
فهمیدم که آن نماز برای چه بود، بله آن نماز رجعت
بود، آخر در آنجا کسی فرصت این را نداشت که دیگری
را از زیر قرآن عبور دهد، به همین جهت هر یک با
آیاتی که در نماز می خواند خود رااز زیر آیه های
قرآن عبور می داد و با عجله روانه سفر می
شد.
به راستی چه شور و غوغایی بود، چنان غرق آن
پنجره شده بودم که بطور کل تو را فراموش کرده بودم
و از یادم رفته بود که کجا هستم و برای چه آمده
ام، که به ناگاه دستها از روی چشمهایم کنار رفتند
و آن پنجره از نظرم محو شد. برگشتم پشت سر و تو را
دیدم، تو که از بس منتظر عکس العمل من از بستن
چشمهایم شده بودی حوصله ات سر رفته و خود بخود
دستهایت را از روی چشمهایم برداشته بودی، تو را
دیدم که بجای گلهای قرمز گلهای سفید از بدنت
روئیده بود، منظورم باندهای سفیدی ست که بر دست
راست و دور سرت پیچیده شده بود، به راستی حسن،
یادت هست که بعد از مدتها همدیگر را می
دیدیم،‌چقدر آن لحظه شیرین بود و به یادماندنی،
اما تو نماندی بعد از چند هفته که زخمهایت قدری
بهبود یافتند، دوباره رفتی، باز با همان حال آمدی
و دوباره رفتی و هر بار من به بدرقه و استقبالت می
آمدم ولی آن بار که آمدی دیگر نرفتی، می دانم چرا،
چون تو هم مثل بسیاری از بچه ها پایان مأموریت
گرفته بودی و بقول معروف کفایت مذاکرات، فهمیدم که
تو هم ارتقاع مسئولیت پیدا کرده و جزء آن بالائی
ها شده یی، برای خودم افسوس خوردم، بدون
رودربایستی بگویم از خودم بدم آمده بود آن قدر بد
بوده ام که بعد از سالها دوستی، میان این شهر شلوغ
و هرکی به هرکی ولم کردی و رفتی و غاطی از ما
بهترون شدی، حتی به من نگفتی که دوستان جدید پیدا
کردی و قصد داری مرا تنها بگذاری و با فرشته ها
پرواز کنی، چرا، گاه گاهی از عشق و عاشقی می گفتی
و اینکه عاشق شده یی،‌ اما من حرفت را جدی نمی
گرفتم، حالا هم می بینی با اینکه تو مرا تنها
گذاشتی و رفتی، اما من ولکنت نیستم، و افسوس، تو
کجا و ما کجا؟ تو اون بالا بالاها و ما این پایین
پایینها، تو با عرشیان می پری و ما با خاکیان
دمخوریم، تو با خورشید همنشینی و ما ذرّه وار در
میان نور شما نشو و نمائی داریم.
اما خوشحالم
که بعد از سالها،‌ امروز سکوتت را شکستی و بلآخره
ما را هم یک بار دیگر لایق شمردی و حرف زدی،‌ با
من لب به سخن باز کردی و از آنچه ذهنت را مشغول
کرده است سئوال کردی، آخه تو چرا این سئوال را
کردی؟ تو که خودت همه چیز را می دانی و از آن بالا
تمام وقایع رازیر نظرداری پس چرا ازمن پرسیدی؟توکه
می دانی من شاعرم و احساساتی و رقیق القلب، مگر تو
خودت همیشه نمی گفتی شاعرها احساساتی و دل نازکند
پس چرا؟ چرا با سئوالت دوباره آن روزها را به یادم
آوردی و اشک مرا در آوردی؟ دوباره مرا به یاد پیکر
غرق بخون و پرپر شده عباس انداختی، خاطره پیکر
متلاشی شده جعفر و بدنهای مثل گل پائیزی پرپر شدة
بچه ها را دوباره به یادم آوردی، گرچه هیچوقت و
هیچ زمان آن صحنه ها از خاطرم محو نمی شوند اما تو
امروز داغ دلم را تازه کردی.
می دانم، می
خواستی مرا تنبیه کنی، می خواستی با این سئوال به
من بفهمانی خیلی بی لیاقت بودم، این را قبول دارم،
اما خودت می دانی دست خودم نبود، تا جایی که
توانستم با شما همراه بودم ولی موانعی در سر راه
بود که مرا از شما جدا کرد، و حالا هم خودم شرمنده
هستم، گفتم که از خودم بدم می آید، اما چه می شود
کرد؟ باید با تقدیر ساخت، اصلاً مگر تو خودت همیشه
نمی گفتی که همه چیز دست خداست و هر چه او بخواهد
همان می شود؟ خود لیاقت هم دست اوست، به یکی می
دهد و به یکی نمی دهد، راستی حسن،‌ می خواهی یکی
از شعرهای بقول خودت، هپروتی ام را برایت بخوانم؟
خیلی خوب، باشد دم آخر که خواستم بروم، فعلاً چون
سئوال کردی جوابت را بدهم، چون جواب سئوال هم مثل
جواب سلام واجب است، تو از من پرسیدی از جبهه چه
خبر؟ همان سئوالی که آن زمانها من از تو می
پرسیدم، در جواب باید بگویم همان خبرهائی که خودت
اطلاع داری،‌ حالا هم جنگ است اما نه مثل آن زمان،
که بسیار دامنه اش گسترده تر است و تمام بروبچه ها
را به خاک وخون کشیده اند، آه آه آه، حسن بچه های
بسیج خیلی تنها هستند و دشمن با تمام توان به
میدان آمده است، آن زمان اگر یک صدّام بود با
پشتیبانی استکبارجهانی، حالا تماما‌خود استکبار
جهانی، با مجهزترین سلاحها به میدان آمده است. با
ماهواره، با سی دی، با ویدئو، از همه مهمتر با
اینترنت، راستی تو می دانی، اینترنت چی هست؟
اینترنت یک دستگاهی است که از داخل منزل به تمام
نقاط دنیا وصل می شود و هر تصویری را که بخواهند
می توانند از هر گوشه دنیا ببینند، دیگر لازم نیست
مثل ماهواره آنتن بشقابی روی بام بگذارند و
نیروهای مبارزه با مفاسد بیایند و آن را جمع آوری
کنند، راحت و آزاد هر چه را بخواهند از آن سر دنیا
به سراغ جوانهای پاک و بی آلایش ما می فرستند،
آنها را که قلبهاشان مثل بلور است و از حیله های
دشمن بی خبر، هدف قرار می دهند؛آنها از تولید
کنندگان و حاملان وتوزیع کننده های موادمخدر حمایت
می کنند و تعداد زیادی از جوانهای عزیز و ساده لوح
ما را هدف قرارداده وبه این بلای خانمان سوز مبتلا
کرده اند؛‌ ! یادت هست آن زمانها محتوای سرودها و
شعرها چه بود؟ و سرودهایی که از رادیو و تلویزیون
پخش می شدند چقدر حماسی و معنوی بودند؟ اما حالا !
بعضی از جوانها کم سواد و نا آشنا به فرهنگ جبهه و
شهادت و بی اطلاع از حیله های دشمن و بی توجه به
خطرهای آنان، توی ماشین هایشان نوارهای موسیقی
مبتذل با صدای خواننده های زن می گذارندوبااین
کارشان بدون اینکه متوحه باشند به اهداف دشمنان
اسلام کمک میکنند،یابهتربگویم آلت دست دشمن شده
اند مثل آن زمان که دشمن درکشورمان ستون پنجم
داشت، حالا هم اینها ندانسته وبیخبرازهمه چیزوهمه
جا ستون پنجم دشمن شده اند.
حسن جان، معذرت می
خواهم مثل اینکه خیلی داغ کردم، نمی خواستم
ناراحتت کنم، چون سئوال کردی خواستم توضیح مختصری
داده باشم.
اما بهت بگم بچه های بسیجی هم
مردانه مثل همان زمان با دشمن می جنگند، گرچه دست
شان خالی است باز مثل اوایل جنگ با امکانات و
سلاحهای ابتدایی به مقابله با پیشرفته ترین
سلاحهای دشمن می پردازند با همین خودکار و کاغذ
کاهی ساخت کشور خودمان پشت استکبار را خم کرده اند
و او را دچار جنون و پرت و پلاگویی نموده اند،
الحق و والانصاف که بچه بسیجی ها از هیچ کوششی
فروگذار نکرده و نمی کنند، حسن جان به بچه های
دیگر هم بگو خیالتان راحت باشد، تا یک نفر بسیجی
در این کشور هست دشمنان راه به جایی نخواهند برد و
تا شما از آن بالا با دعاهایتان از ما حمایت می
کنید، ما پیروز هستیم. انشاالله


دل شیر

ارسال شده توسط د در 87/9/6:: 8:28 عصر

دل شیر به عقل‌های شیطانی
باخت

این یادداشت حامد احمدی درباره استعفای افشین
قطبی ازکار در ایران و حواشی پیرامون آن است که در
روزنامه دنیای فوتبال چاپ شده است.

1- کاری نمی‌شود کرد به جز لبخند زدن. لبخندی
تلخ برای موفقیت کسانی که در نفی‌کردن دیگران معنا
پیدا می‌کنند. برای آن‌ها مهم نیست چه باشد، آنها
با خشونت و نفرت فقط می‌گویند چه چیزی
نباشد.

2- نمی‌دانم وقت نوشتن، افشین قطبی
چقدر از گیت فرودگاه دور شده و حالا می‌توانم
جوگیر بشوم یا نه. هنوز 2? ساعت از رفتن قطبی
نگذشته بود که پسر بااستعداد و زرنگ کلاس خود را
موظف دانست که قلم در دست بگیرد، مطلب بنویسد و به
همه‌ ما یادآوری کند مبادا جوگیر شویم و از رفتن
قطبی ناراحت.
3- داریوش مصطفوی گفته: «نبود
قطبی از فوتبال ایران چیزی کم نمی‌کند.» حرف
صددرصد درستی است. با نبود قطبی هم حاشیه‌های زرد
و کثیف برای برنامه 90 فراوان است. گوینده اخبار
ورزشی هم که ذوق زده، رفتن قطبی را به افشاگری
دوستش ارتباط می‌دهد، در تکس پیش رویش به جای نام
قطبی می‌خواند پیروانی یا استیلی. آنالیزور کاغذی-
همان شاگرد زرنگ و بااستعداد و غیرجوگیر- هم
تحلیلش را می‌کند. چه فرقی می‌کند مربی تیم چه کسی
باشد؟ همه را می‌شود تحلیل کرد.

?- درک این
شرایط خیلی سخت است. شرایطی که باسواد و بی‌سواد ،
روشنفکر و تاریک فکر، با فرهنگ و بی‌فرهنگش به یک
اندازه سقوط کرده و تهی شده هستند. روزنامه طیف
روشنفکر بعد از رفتن قطبی، تیتر اولش «آخ! داشتیم
می‌بردیم» است، آن هم در بازی‌ای که همه متوجه
بودند که علی دایی شانس آورد که تیمش سه چهار گل
نخورد. وقتی برای قطبی و دایی به یک اندازه می‌شود
پیاز داغ روی جلد ریخت، دیگر چه فرقی می‌کند که
این باشد و آن دیگری نباشد.

?- واترگیت
واقعی اما با رفتن قطبی اتفاق افتاد. رفتن قطبی
افشای ماهیت فاسد و تغییرناپذیر فوتبال ایرانی
بود. فوتبالی که نه در زمین فوتبال و سیستم‌ها و
سکوی تماشاگران، که در چماق و سنگ اوباش اجیر شده
فلان مربی اخراجی، اتفاق می‌افتد. ماهیت این
فوتبال افشا می‌شود اما بهتر است با والیوم علی
دایی و مساوی‌اش فعلا آرام بگیریم تا یادمان برود
که این خانه روی آب است.

?- وقتی خبر
استعفای قطبی منتشر شد با دوستی رفتیم سر تمرین
پرسپولیس. دل ِ ساده توقع داشت آنجا چهار تا آدم
با صدای ضعیف افشین قطبی را تشویق کنند اما آن سی
نفر حاضر درباره این حرف می‌زدند که خوب شد تیم
ملی را به قطبی ندادند. همین علی دایی خوب
است.

7- برای فوتبال ایرانی علی دایی خوب
که نه فوق‌العاده است. تماشای مصاحبه بهزاد
کاویانی با علی دایی که در برنامه 90 پخش شد ،
روشنگر است. وقتی مصاحبه‌گر با لحنی ترسیده سوال
می‌پرسید و آخر هم از لحن مهاجم سرمربی در امان
نماند و توهین شنید که سوال‌هایش بی‌ربط و چرت و
پرت است. افشین قطبی نمی‌توانست ترش‌رو و مهاجم
باشد؛ این قیمت گزاف ماندنش بود، پس نپرداخت و
رفت.

8- یک آدم خوش‌ذوق جملات قطبی درباره
واژه مناقشه‌برانگیز Crazy را با ترانه Shine On
You Crazy Diamond(بدرخش ای الماس دیوانه) پینک
فلوید میکس می‌کند و روی سایتش می‌گذارد. حالا آن
صحبت‌ها که برای فوتبال ایرانی و صاحبانش
توهین‌آمیز بود، جوی کاملا متفاوت پیدا کرده. جوی
اسطوره‌‌‌ای؛ چون قطبی حالا دیگر رفته.

9.
حالا البته اسطوره بد است. آدم‌های منطقی و جدی و
خطکشی شده ، حواس‌شان به ما آدم‌های جوگیر است تا
ثابت کنند قطبی اسطوره نبود . یک آدم معمولی بود
مثل من و تو. این حرف را گوینده اخبار ورزشی
تلویزیون در وبلاگش می‌نویسد. قطبی اسطوره نبود
کسی مثل خود من بود. آدم‌های منطقی برعکس ادعایشان
بیشتر از همه جوگیر هستند.
10- نمی‌دانم دیگران
درباره قطبی چه فکر می‌کنند، حسابشان درباره او
چیست و توقع‌شان تا کجا می‌رود. فقط می‌دانم برای
ما که روی سکو بودیم ، مهم بود و هست که آن پائین
چه کسی کنار زمین ایستاده. این را می‌دانم و خوب
یادم مانده که بهترین و هیجان انگیزترین لحظات
زندگی خنثی ما آدم‌های جوگیر زمانی بود که کسی به
نام افشین قطبی کنار زمین ایستاده بود.

11-
افشین قطبی چیزهایی را به ما داد که آن اخبارگو و
آنالیزور جدی و روزنامه‌ای تا صد سال دیگر هم
نمی‌توانند به وجود بیاورند. آخر برای آنها که
فرقی نمی‌کند. همه چیز را تحلیل می‌کنند، هر اسمی
را با آب و تاب می‌خوانند. اما برای ما هواداران
فرق می‌کند اسم چه کسی را فریاد بزنیم ، به خاطر
وجود چه کسی هیجان‌زده بشویم و بالا و پائین
بپریم.

12- افشین قطبی به میان آدم‌های
ناراضی‌ای آمده بود که پرستیژ و ژست‌شان در نمایش
این است که هیچ‌وقت هیچ‌چیزی راضی‌شان نمی‌کند.
آنها همیشه دنبال ایرادند. در همین خاصیت منفی
تعریف می‌شوند. برای آنها فرقی بین فیلم ده رقمی و
پدرخوانده نیست. هیچ‌کدام راضی‌شان نمی‌کنند. از
هر دو می‌توانند و باید ایراد بگیرند. آنها نه با
علی دایی راضی می‌شوند نه با افشین قطبی. چیزی که
آنها را راضی می‌کند ، ایراد گرفتن و نق زدن و
منفی‌بافی‌ست.
13- نمی‌دانم آنهایی که روز بازی
با سپاهان با هیجانی وصف ناپذیر از سر و کول هم
بالا می‌رفتند، الان چه حالی دارند؟ آخر می‌دانید،
مطمئنم برای آنها فرق می‌کند که چه کسی آن پائین
ایستاده باشد. آنها هیچ‌وقت عادت نداشتند تا دقیقه
9? روی سکوها بمانند اما آن روز برای مردی که- طبق
یک آنالیز دقیق «کامل» نیست-آن پائین مطمئن
ایستاده بود، منتظر ماندند.

1?- این نبرد
عقل و دل بود. که حالا برنده‌اش معلوم شده. دل شیر
به عقل‌های شیطانی باخت. عقل‌های شیطانی؟ آقای
واعظ آشتیانی روز یکشنبه ساعت 12:30 در مصاحبه با
رادیو جوان گفتند که روزنامه‌نگاران روحیه شیطان
صفتی دارند. البته این خبر جایی منعکس نشد چون
گوینده‌اش قطبی نبود اما چون حرف درستی است اینجا
به آن ارجاع می‌دهیم. روح و عقل شیطان صفتی بر دل‌
شیر غلبه کرد. آدم‌های جدی و تحلیلگر بر آدم‌های
جوگیر پیروز شدند.

??-آن کسی که گفته از هر
دست بدهی از همان دست هم می‌گیری شوخی کرده، شاید
هم شرایط خیلی تغییر کرده. افشین قطبی که با انرژی
و واژه‌های مثبتش به میدان آمده بود، چیزی به جز
نفرت نگرفت. وقتی رفت سایتی، عکسی از شادی مردم در
سال ?? برای رفتن شاه را چاپ کرد اما به جای تیتر
شاه رفت روی روزنامه کیهان آن سال‌ها، با کمک
فتوشاپ تیتر زد قطبی رفت! سایت دیگری با شوری عجیب
و رها شده برای حمید استیلی تیتر زد شیردل سرخ!
بیا! دیگری درباره روابط شیطانی پشت پرده قطبی
نوشت.چیزهایی از این دست بازخورد رفتارهای صادقانه
و محترمانه قطبی بود. قطبی دست داد و مشت تحویل
گرفت.

??- حالا ما آدم‌های جوگیر هم عوض
شدیم. افشین قطبی آخرین تیر ترکش احساسات و هیجان
در این محیط افسرده و ساکن و راکد بود. آخرین کسی
که می‌شد برای موفقیتش خوشحالی کرد. حالا ما هم به
ارتش نفی می‌پیوندیم. می‌شویم آدم‌هایی که هیچ‌چیز
راضی‌مان نمی‌کند. آدم‌هایی که با شکست خوردن
دیگران شاد می‌شوند و در نفرت از دیگران معنای خود
را پیدا می‌کنند.

??- حالا ما از سکوی‌مان
پایین می‌آییم، کنار گود می‌نشینیم و منتظر باخت
علی دایی، حمید استیلی ، مرزبان و ... می‌مانیم تا
با نفرت خوشحالی کنیم. ما هم وارد بازی آدم‌های
ناراحت و ناراضی و عقده‌ای و نکبت‌زده می‌شویم.
پای تحلیل‌های همیشه ناراضی امیر حاج رضایی
می‌نشینیم ، اخبار ورزشی را با صدای مازیار ناظمی
که هر اسمی را می‌خواند، دنبال می‌کنیم، از
جنجال‌سازی‌ها و شیرین‌کاری‌های عادل فردوسی‌پور
ذوق می‌کنیم که چطور دیگران را ضایع می‌کند، روی
جلد دنیای فوتبال را تماشا می‌کنیم که باز عکسی از
چشمک زدن یک مربی تازه است و نظریه‌ای درباره دلال
و خبیث بودنش و حتما تحلیل‌های آقای فرزاد
حبیب‌اللهی را می‌خوانیم تا مبادا یادمان برود که
نباید جوگیر شویم.

??- آهنگ بدرخش ای الماس
دیوانه با میکس صدای افشین قطبی به پایان رسیده و
آهنگی دیگری آغاز شده که خواننده‌اش با صدای گرفته
و غمگین می‌خواند قصه، قصه‌ مردی‌ست که غرورش را
رها نکرده.

??- افشین قطبی غرورش را دو
دستی نگه داشت وشبیه ما نشد و رفت اما ما آدم‌های
بی‌غرور- از جوگیر تا منطقی و جدی- تحت همین شرایط
ماندیم و تغییر نکردیم تا از عدم موفقیت یکدیگر
خوشحال شویم و باخت کنار دستی‌مان معنی پیروز
شدنمان باشد.

20- حالا روی آهنگ بعدی
هستیم. گروه دورز که می‌نوازد و می‌خواند.
.The
End
این پایان است.


همه چیز به ما بستگی دارد

ارسال شده توسط د در 87/9/6:: 8:27 عصر

همه چیز به
ما بستگی دارد

در زندگی هر کدام از ما ممکنه فراز و
نشیب­های بسیار زیادی وجود داشته باشه. ممکنه
بعضی وقتها ما دچار مشکلاتی بشیم که اکثراً خودمون
اونها رو رقم زدیم و زمانیکه با اونها دست و پنجه
نرم می­کنیم ممکنه شکست بخوریم و این شکست رو
دست تقدیر و سرنوشت و ... بدونیم. در صورتیکه
اصلاً اینطور نیست. بلکه خود ما همه کارها رو
انجام دادیم. بهتره توی زندگیمون همیشه قدر اون
چیزی که هستیم رو بدونیم و همه تلاشمون در این
باشه که روز به رزو بهتر بشیم.
لئوناردو
داوینچی به هنگام کشیدن تابلوی شام آخر، دچار مشکل
بزرگی شد. او می­بایست نیکی را به شکل
((عیسی)) و بدی را به شکل ((یهودا )) یکی از یاران
عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند،
تصویر می­کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا
مدلهای آرمانی­اش را پیدا کند. روزی در یک
مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از
جوانان همسرا یافت. جوان را به کلیسا دعوت کرد و
تابلو را به او نشان داد. سپس جوان را به کارگاهش
برد و از چهره­اش اتودها و طرح­هایی
برداشت.
سه سال گذشت، تابلو شام آخر، تقریباً
تمام شده بود اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل
مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا
کم­کم به او فشار آورد که نقاشی روی دیوار را
زودتر تمام کند. نقاش، پس از روزها جستجو، جوان
شکسته و ژنده­پوش و مستی را در جوی آبی
یافت.
از دستیارانش خواست او را به کلیسا
بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او
نداشت. گدا را که درست نمی­فهمید چه خبر است
به کلیسا آوردند. دستیاران داووینچی سرپا نگهش
داشتند و در همان حالت، داوینچی از خطوط
بی­تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن
چهره نقش بسته بود، طرحی کشید.

وقتی کار تمام شد، گدا که دیگر مستی از سرش
پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش
را دید و با آمیزه­ای از شگفتی و اندوه
گفت:
- ((من این تابلو را قبلاً
دیده­ام))
داوینچی شگفت زده پرسید:
-
((کجا؟))
- سه سال پیش، قبل از اینکه همه چیزم
را از دست بدهم، زمانی که در یک گروه همسرایی آواز
می­خواندم و زندگی زیبایی داشتم، هنرمندی از
من دعوت کرد تا مدتی نقاشی چهره عیسی
بشوم.
جوانی که روزی از چهره اون داوینچی
نیکویی رو کشیده بود تونست خودش رو به جایی برسونه
که تبدیل به تاریکی و زشتی بشه. ما انسانها خیلی
وقتها به خاطر اینکه دوست داریم خودمون رو با
دیگران مقایسه بکنیم و یا حتی خودمون رو کمتر از
اونها بدونیم و سعی کنیم کارهای اونها رو انجام
بدیم، خودمون رو از دست می­دیم. کمی به اون
چیزی که خدا ما رو برای اون آفریده فکر کنیم. قدر
اون چیزی که هستیم رو بدونیم.
حرفم رو با یک
بیت شعر و چند جمله تموم می­کنم:

مولوی:
ساعتــی میزان اینی، ساعتــی
میـــــــــــزان آن
یک نفس میزان خود باش تا
شوی موزون خویش
ما سه چهارم از اصالت وجودی خود
را به قیمت شبیه شدن به دیگران از دست
می­دهیم.
به دنیا آمده­ای، درست مانند
کتابی باز و نانوشته، باید سرنوشت خود را رقم زنی،
خود و نه کس دیگر.
خالق سرانجام خود باش. همچون
بذر بمانی و بمیری اما می­توانی گل باشی و
بشکفی، می­توانی درخت باشی و
ببالی.


س

ارسال شده توسط د در 87/9/6:: 8:26 عصر

 



.


<      1   2   3   4   5      >


بازدید امروز: 118 ، بازدید دیروز: 30 ، کل بازدیدها: 682839
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ