آمار آذر 1387 - دانلود جدیدترین اهنگها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نخستین برنامهنویس کامپیوتر تاریخ

ارسال شده توسط د در 87/9/13:: 1:10 عصر

آدا لاولیس، نخستین
برنامه‌نویس‌ کامپیوتر تاریخ

اوگوستا آدا بایرون (لاولیس)
Ada Lovelace، در ??
دسامبر سال ???? در لندن به دنیا آمد، او دختر
«لرد بایرون» شاعر معروف انگلیسی
بود.

عمده شهرت آدا لاولیس، به خاطر نوشتن
توضیحاتی در مورد ماشین محاسباتی مکانیکی «چارلز
بابیج»
است. امروزه او را نخستین برنامه‌نویس
کامپیوتری می‌دانند. در شرایطی که هیچ کس حتی
بابیج پیشبینی نمی‌کرد که روزی کامپیوترها،
کارهایی به جز محاسبات عددی انجام دهند، او در
همان زمان، قابلیت‌های کامپیوترها را زندگی آینده
بشر مثلا در زمینه هوش مصنوعی، به‌کارگیری
نرم‌افزارها و ساختن موسیقی پیشبینی
می‌کرد.
آدا، در شرایطی به دنیا آمد که پدرش
انتظار داشت، صاحب یک فرزند پسر شود. یک ماه بعد
از به دنیا آمدن ادا، آنابلا
-
همسر بایرون- از
او جدا شد و گرچه طبق قوانین بایرون حق داشت که
سرپرستی آدا را به مادرش ندهد، اجازه داد آنابلا،
آدا را با خود به خانه پدرش ببرد.
در سال ????
لرد بایرون درگدشت، تا زمان مرگ او هیچ ارتباطی با
دخترش برقرار نکرد و مادر آدا، تنها شخص در زندگی
او به شمار می‌رفت.
در سال ????، در ?? سالگی
آدا بیمار شد و بعد از یک دوره فلج یک ماهه، یک
سال خانه‌نشین شد، اما در همین زمان از تحصیل دست
برنداشت. وقتی که آدا ?? ساله شد، استعدادش در
ریاضیات، نمود پیدا کرد. مادر آدا علاقه داشت که
او، علایق کاملا متفاوتی را نسبت به پدر شاعرش
دنبال کند، شاید به همین خاطر بود که آدا جذب
ریاضیات شد.
در سال ???? او با ویلیام کینگ
ازدواج کرد، ازدواجی که حاصل آن سه فرزند
بود.

رفته‌رفته او با بزرگانی مثل چالز بابیج،
چارلز دیکنز و مایکل فارادی آشنا شد. اما مهم‌ترین
دوره زندگی آدا را می‌توان یک بازه زمانی ? ماهه
در فاصله سال‌های ???? تا ???? دانست:
در سال
????، چارلز بابیج برای ایراد یک سخنرانی در مورد
«ماشین تحلیلی» به دانشگاه تورین دعوت شده بود.
متن سخنرانی او را یک ریاضی‌دان جوان ایتالیایی به
نام «لوییجی منابرا» به زبان فرانسوی نوشته بود.
آدا از سوی بابیج مأمور شد که این یادداشت‌ها را
از زبان فرانسوی به انگلیسی ترجمه کند. این کار ?
ماه طول کشید.
اما آدا به ترجمه اکتفا نکرده و
چیزهایی هم بر این نوشته‌ها افزود. کل متنی که
آدا، به بابیج داد، ? قسمت داشت که از A تا G
علامت‌گذاری شده بودند. قسمت G یادداشت که نوشته‌های اضافه‌
بر ترجمه خود آدا بود، طولانی‌ترین قسمت متن را
تشکیل می‌داد. آدا در این قسمت الگوریتمی
برای به‌کارگیری در ماشین تحلیلی نوشته بود که با
آن می‌شد «اعداد
برنولی»
را محاسبه کرد. به خاطر نوشتن همین
الگوریتم، که قابلیت به کارگیری در یک رایانه
مکانیکی اولیه را داشت، ‌آدا نخستین الگوریتم‌نویس
کامپیوتری تاریخ محسوب می‌شود.
گرچه
بر‌خی‌ها خود بابیج را نویسنده این الگوریتم
می‌دانند، اما یادداشتی از بابیج که در سال ????
نوشته شده است، شکی باقی نمی‌گذارد که آدا نقش
اصلی را در نوشتن الگوریتم داشته است.

برای
دیدن الگوریتم روی عکس کلیک کنید:

آدا در
?? سالگی به خاطر ابتلا به سرطان رحم درگذشت و در
کلیسای سنت ماری ماگدالن در جوار پدری که هیچگاه
نمی‌شناختش، به خاک سپرده شد.
- یکصد سال بعد
از فوت او در سال ????، یادداشت‌های فراموش‌شده
او، مجددا منتشر شد.
- وزارت دفاع آمریکا به
پاس قدردانی از او، نام یک زبان برنامه‌نویسی
ایجاد شده توسط این دپارتمان، را زبان
برنامه‌نوسی آدا
نامید.
- تصویری از
آیدا روی برچسب‌های هولوگرام محصولات مختلف
مایکروسافت، دیده می‌شود.
- از سال ????، جامعه
کامپیوتر انگلیس، جایزه‌ای به نام آدا، به طور
سالانه اهدا می‌کند و از سال ????، یک مسابقه
سالانه بین دانشجویان دختر رشته‌های کامپیوتر به
نام آدا برگزار می‌کند.
- در سال ???? فیلمی با
عنوان Conceiving
Ada
با محوریت داستانی آدا لاولیس
ساخته شد. در این فیلم «تیلدا سوئینتون»، هنرپیشه
مشهوری که این اواخر او را در فیلم‌هایی همچون
«بعد از خواندن، بسوزان»، «جولیا» و «مایکل
کلایتون» دیده‌ایم، نقش آدا لاولیس را بازی
می‌کند. داستان فیلم درباره یک نابغه کامپیوتر است
که راهی برای ارتباط با گذشتگان پیدا می‌کند، او
با آدا ارتباط برقرا می‌کند و تصمیم می‌گیرد او را
به زمان حال بیاورد.

-
ویلیام گیبسون در سال ???? کتابی با عنوان
ماشین
تفریقی
در مورد نوشت که یک نوول
تاریخی در مورد زندگی آدا
است.


فرشته بیکار

ارسال شده توسط د در 87/9/13:: 1:10 عصر

فرشته
بیکار

روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته
هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.هنگام ورود،
دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند
و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می
رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می
گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد،
گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای
مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی
جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگان را دید که
کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط
پیک هایی به زمین می فرستند.
مرد پرسید: شماها
چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا
بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را
برای بندگان به زمین می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت
و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.
مرد با
تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته
جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که
دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط
عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته
پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست
بگویند: خدایا شکر.


ویلچیری با دو گوش شنوا

ارسال شده توسط د در 87/9/13:: 1:9 عصر

ویلچیری با دو گوش
شنوا


گوش کنید. خبر
جالبیست!
محققین دانشگاه MIT توانستند نوعی
ویلچیر را طراحی کنند که می تواند با جملات ساده
کار برش مسیر خود را پیدا کند. فرد معلول تنها بر
روی این ویلچیر خواهد نشست و با چند جمله ساده
مثلا "چپ به سمت آشپزخانه" یا "جلو به سمت
کتابخانه" مقصدش را به اطلاع این ویلچیر شنوا
میرساند.  جملات در حافظه این ویلچیر رمز
گشایی شده و پس از انجام عملیات تحلیل و پردازش
شخص را به مکان دلخواهش میبرد. نگران نباشید. این
پروسه شاید در زمانی نظیر هزارم ثانیه رخ
دهد.
 قبل از این نیز طرح هایی شبیه به
این محصول ارائه شده بود. با این تفاوت که در آنها
کار بر با محدودیت اطلاعات حافظه پردازشگر خود
مواجه بود و همیشه می بایست نقشه مکان های مختلف
را به ویلچیر خود بدهد. به گفته طراحان این ویلچیر
تنها کافیست یک با کار بر بر روی ویلچیر بنشیند و
مکانهای مختلف را با آن به گشت و گذار بپردازد.
مسیر ها به سرعت طبقه بندی شده و در حافظه
پردازشگر این ویلچیر ذخیره خواهد شد.
 این
محصول فعلا در حد طرح است اما امیدوارم که هر چه
سریعتر پایش را از آزمایشگاها به بازار
بگذارد.

بزبز قندی

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:19 صبح

بزبز قندی

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. توی
یه جنگل سرسبز و قشنگ بزی بود که سه تا بچه داشت .
شنگول و منگول و حبه انگور . بز بزقندی هر روز صبح
می رفت به صحرا تا برای بچه ها غذا بیاره ، خودش
هم بتونه علف بخوره. صبحها قبل از اینکه بره به
صحرا، بچه ها شو صدا میکرد و می گفت: شنگول،
منگول، حبه انگور؛ وقتی که من می رم به صحرا مواظب
باشید اگر کسی اومد در زد و خواست بیاد تو در رو
بروش باز نکنید . آقا گرگه همین اطراف خونه ساخته
. خیلی مواظب باشید . یه روز که طبق معمول مامان
بزی می خواست بره به صحرا به بچه ها سفارشهای لازم
و همیشگی رو کرد و رفت . هنوز خیلی دور نشده بود
که یکی اومد و در زد . بله . . . آقا گرگه بود.
بچه ها گفتند کیه داره در میزنه اینوقت روز خونه
خاله
سر میزنه ؟ آقا گرگه گفت : منم مادرتون
بزبزک زنگوله پا . بچه ها گفتند اگر راست میگی
دستتو از زیر در بکن تو ببینیم . آقا گرگه دستشو
از زیر در آورد تو . بچه ها گفتند:اِ . . . اینکه
دست مادر ما نیست دست آقا گرگه است. دست مادر ما
سفید و قشنگه. آقا گرگه فوری اون یکی دستشو از زیر
در آورد تو . بچه ها خیلی تعجب کردند گفتند قبول
نیست تو باید بری دستتو سفید کنی و برگردی . آقا
گرگه گفت من یک دستم سفیده
یک دستم سیاه . هر
وقت هر کدوم لازمم بشه استفاده می کنم. بچه ها
گفتند صدات هم که به صدای مادر ما نمی خوره . صدای
مادر ما قشنگ و مهربونه. آقا گرگه فوری صداشو هم
عوض کرد و گفت : خوب شد اینم صدای بزبز قندی.

بچه ها گفتند: اِ توی قصه تو باید بری شکر
بخوری تا صدات نرم و قشنگ بشه .آقا گرگه گفت اون
قصه است و مال سالها پیش . الان دیگه اونجوری
نیست.
من هروقت لازم باشه صدام رو عوض می کنم
تا کسی نفهمه من کی هستم. خلاصه . بچه ها نگاهی به
کتاب قصه کردند دیدند که باید درو باز کنند و درو
باز کردن . آقا گرگه پرید توی خونه ،شنگول و منگول
و حبه انگور رو خورد.
غروب که شد بزبزک زنگوله
پا خسته و کوفته از صحرا برگشت . دید ای وای در
خونه بازه و خونه بهم ریخته است نه شنگول خونه است
و نه منگول و نه حبه انگور. کلی گریه و زاری کرد
یکدفعه یادش افتاد به کتاب قصه . زود کتاب رو آورد
و قصه بزبزقندی رو نگاه کرد . دید توی قصه حبه
انگور تو پستو قایم شده. زنگوله پا خوشحال شد و
دوید و رفت تو پستو. هرچی صدا زد کسی جوابشو نداد.
برای اینکه بیشتر معطل نشه بقیه قصه رو خوند و
فهمید که باید بره دنبال گرگ بدجنس . خلاصه .
بزبزقندی رفت خونه آقا گرگه رو پیدا کرد...و به
آقا گرگه گفت : آهای گرگ سیاه بدجنس کی خورده
شنگول منو کی برده منگول منو کی میاد به جنگ من که
نفله شه تو چنگ من . آقا گرگه که حسابی به خودش
مطمئن بود گفت من خوردم شنگولتو . من بردم منگولتو
. من میام به جنگ تو. اینو گفت و جنگ بین آقا گرگه
و بزک زنگوله پا شروع شد .
بعد از مدتی که با
هم جنگیدند بزبزقندی با شاخهاش محکم زد توی شکم
آقا گرگه و شکم آقا گرگه رو پاره کرد تا شنگول و
منگول و حبه انگور رو بیاره بیرون. همین کار رو هم
کرد. حبه انگور و منگول و شنگول رو آورد بیرون.
اما دید بچه هاش بجای سمهای قشنگی که داشتند ناخن
و چنگال در آوردند و دندونهاشونم مثل قبل نیست
بلکه تیزتر شده و چشمهاشونم اون حالت مهربون قبلی
رو نداده. گفت ای وای بچه ها چرا شکل آقا گرگه
شدید؟ بچه ها گفتند مامان جون الان چند ساعته که
آقا گرگه مارو خورده تو هنوز بز موندی؟ زنگوله پا
که شاخهاش از دو تا شده بود چها رتا گفت یعنی چه؟
شما به این زودی عوض شدید؟ بچه ها گفتند: مامان
جون بز بودن که فایده ای نداره . آقا گرگه بما
گفته اگر مثل من باشید همه چیز بهتون میدم.اسباب
بازیهای خوب. غذاهای خوشمزه . تا کی می خواید علف
بخورید؟ من هر روز بهتون شیرینی و شکلات میدم . در
عوض شما هم خودتونو به شکل من کنید.مامان جون تو
هم به آقا گرگه بگو بخورتت تا بیای پیش ما. اینجا
خیلی بهتر از خونه خودمونه .
مامان بزی گفت
بچه ها بیاید بیرون . آخرکار توی قصه من گرگ رو
میندازم توی رودخونه و می کشمش اونوقت شما هم کشته
می شید. بچه ها گفتند ما تصمیم گرفتیم اینجوری
زندگی کنیم. زنگوله پا گفت: آخه بچه ها این حرفها
چیه. من بدون شما چیکار کنم.
بچه ها گفتند
مامان بزی جون ، دیگه از اینجا بیرون نمی آئیم هر
کاری هم میخوای بکن .
زنگوله پا گفت پس قصه چی
میشه ؟ الان سالهای ساله که قصه همینه و هر دفعه
هم همینطوری بوده. من باید آخر کار گرگ رو بکشم .
حبه انگور که دیگه اون صدای شیرین و لطیفش رو
نداشت گفت: ‌مامان بزی دیگه داری حوصلمونو سر می
بری .
منگول گفت بهترین راه اینه که دیگه سراغ
اون قصه قدیمی نری .
شنگول گفت : با این
تعریفهایی که آقا گرگه برامون کرده مگه دیوونه ایم
از شکمش بیایم بیرون .
مامان بزی هرکاری کرد
بچه ها قبول نکردند به خونه برگردند. زنگوله پا هم
دست از پا درازتر به خونه برگشت . توی راه همش توی
این فکر بود که چرا بچه هاش مثل قصه عمل نکردند.
هنوزم که هنوزه بزبزک زنگوله پا توی خونه نشسته و
هی داره شاخ های بیشتری در میاره .

عشق بی­قید و شرط

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:18 صبح

عشق
بی­قید و شرط


روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من
پول لازم دارم
درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب
دارم. اگر می­خواهی می­توانی تمام
سیب­های درخت را چیده و به بازار ببری و
بفروشی تا پول بدست آوری.
آن وقت پسر تمام
سیب­های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی
که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد
درخت بازگشت و گفت می­خواهم یک خانه بسازم ولی
پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم.
درخت گفت:
شاخه­های درخت را قطع کن. آنها را ببر و
خانه­ای بساز.
و آن پسر تمام شاخه­های
درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود.
پسر بعد از چند سال، بدبخت­تر از همیشه برگشت
و گفت: می­دانی؟ من از همسر و خانه­ام
خسته شده­ام و می­خواهم از آنها دور شوم،
اما وسیله­ای برای مسافرت ندارم.
درخت گفت:
مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روی آب
بینداز و برو.
پسر آن درخت را از ریشه قطع کرد
و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز خوشحال
بود.
شما چی دوستان؟آیا حاضرید دوستانتان را
شاد کنید؟ آیا حاضرید برای شاد کردن دیگران بها
بپردازید؟ آیا پرداخت این بها حد و مرزی دارد؟

مسیح فرمود: بهترین دوست کسی است که جان خود
را فدا کند.
آیا شما حاضرید به خاطر خوشبختی و
شادی کسی حتی جان خود را فدا کنید.. منظورم این
نیست که باید این کار رو بکنید. منظور از این پرسش
فقط یک چیز بود، آیا کسی را بی قید و شرط دوست
دارید؟ چند نفر؟
عیب جامعه این است که همه
می­خواهند فرد مهمی باشد ولی هیچکس
نمی­خواهد انسان مفیدی باشد.
درختان میوه
خود را نمی­خورند،
ابرها باران را
نمی­بلعند،
رودها آب خود را
نمی­خورند،
چیزی که برگان دارند، همیشه به
نفع دیگران است.
اوشو: همه آنچه که جمع کردم
برباد رفت و همه آنچه که بخشیدم، مال من ماند.
آنچه که بخشیدم هنوز با من است و آنچه که جمع کردم
از دست رفت.
در واقع انسان جز آنچه که با
دیگران تقسیم می­کند، چیزی ندارد. عشق، پول و
مال نیست که بتوان آن را جمع کرد. عشق، عطر و
طراوتی است که باید با دیگران تقسیم کرد.
هر چه
بیشتر بدست می­آوری، هرچه کمتر می­بخشی،
کمتر داری
زیگ زیگلار: محبت، یعنی دوست داشتن
مردم، بیش از استحقاق آنها
این دقیقاً کاریه که
خدا با ما کرده؟ کدوم از ما می­تونه با جرأت
بگه که من لیاقت داشتم که خدا من رو دوست داشته
باشه؟

توصیه های خداوند به انسان

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:17 صبح

توصیه های خداوند به
انسان

سوره ء
مبارکه انعام آیات
151-152

*شرک
نورزیدن                                    
         

 
لاتشرکوا به
شیئا
...

احسان به پدر
و
مادر                                      و بالوالدین
احسانا
...
 

*بازداشتن خود
از کشتن
فرزندان                    
  
لاتقتلوا
اولادکم
......

*بازداشتن خود
از آلودگی
جنسی                   
 
 لاتقربوا
الفواحش
....

*نگاه داشتن
حرمت خون انسان
                  
  
  لاتقتلوا النفس
التی
...

*بازداشتن خود
از تصرف در دارائی یتیمان
  
      
 
لاتقربوا المال
الیتیم
...

*عدل گرایی در
پیمانه و
میزان                         
اوفوا الکیل
والمیزان
...

*وفای
به
عهد                                               
  
وبعهدالله
اوفوا
....

ای کاش
در ختم انعام هایی که میگیریم به
معنای
آیات دقت کنیم
تا صحت بسیاری
از احادیث بزرگان دین را
در آیات قرآن ببینیم
.
 
به امید روزی که به این
توصیه ها عمل کنیم و
راه مستقیم را
دریابیم
.
<<
التماس دعا

مارها و قورباغهها

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:17 صبح

مارها و
قورباغه‌ها


مارها قورباغه‌ها را می خوردند و قورباغه‌ها از
این نابسامانی بسیار غمگین بودند
تا اینکه
قورباغه‌ها علیه مارها به لک لک‌ها شکایت
کردند
لک لک‌ها چندی از مارها را خوردند و بقیه
را هم تار و مار کردند و قورباغه‌ها از این حمایت
شادمان شدند
طولی نکشید که لک لک‌ها گرسنه
ماندند و شروع کردند به خوردن
قورباغه‌ها
قورباغه‌ها ناگهان دچار اختلاف
دیدگاه شدند
عده ای از آنها با لک لک‌ها کنار
آمدند و عده‌ای دیگر خواهان بازگشت مارها
شدند
مارها بازگشتند ولی اینبار همپای لک لک‌ها
شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند
حالا دیگر
قورباغه‌ها متقاعد شده‌اند که انگار برای خورده
شدن به دنیا آمده اند
ولی تنها یک مشکل برای
آنها حل نشده باقی مانده است !
اینکه نمی دانند
توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان
!!؟؟


از دشمنان برند شکایت به
دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟


اخبار باورنکردنی در مورد ایدز!

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:17 صبح

اخبار باورنکردنی در مورد
ایدز!





خبر اول:
به تازگی دانشمندان
هاروارد، نتایج یک پژوهش را منتشر کرده‌اند که
نشان می‌دهد چگونه سیاست‌های غلط بهداشتی دولت
آفریقای جنوبی، جان هزاران بیمار مبتلا به ایدز را
در طی سال‌ها گرفته
است.

شیوع بیماری ایدز در
آفریقای جنوبی بالاست، هم‌اکنون ?/? میلیون نفر در
این کشور مبتلا به ایدز هستند و روزانه ?? نفر به
خاطر عوارض این بیماری
می‌میرند.

در کمال تعجب،
رئیس‌جمهور پیشین آفریقای جنوبی، ?تابو امبکی?، در
دوره زمامداری خود، تحت تأثیر عده کمی از
دانشمندانی که معتقد بودند ویروس
HIV عامل ایدز نیست، قرار گرفته
بود و بنابراین از سیاست‌های درمان ایدز با
داروهای ضد ویروس، حمایت نمی‌کرد. او حتی داروهای
ضد ویروس را سمی
می‌دانست.

تخمین زده می‌شود که اگر داروهای ضد ویروس
مناسب در دسترس بیماران مبتلا به ایدز آفریقای
جنوبی قرار می‌گرفت، از مرگ زودهنگام ??? هزار
بیمار و ابتلای ?? هزار نوزادی که از مادر آلوده
‌به ایدزشان، مبتلا شده بودند، جلوگیری
می‌شد.
سپتامبر امسال، بعد از یک جدال قدرت در
?کنگره ملی آمریکا?، امبکی از ریاست‌جمهوری استعفا
داد، ولی سؤالی که مطرح می‌شود این است که به
راستی چرا هم‌حزبی‌های او به خاطر در پیش گرفتن
این سیاست‌های غلط بهداشتی او را تحت فشار قرار
نمی‌دادند.
رئیس‌جمهور کنونی آفریقای جنوبی
?کالیما ماتلانته? نام دارد، او در نخستین روزی که
به قدرت رسید، وزیر بهداشت سابق آفریقای جنوبی را
برکنار کرد و شخص دیگری را جایگزین او کرد. وزیر
بهداشت قبلی آفریقای جنوبی، خانم ?مانتا
تسهابالالا امسیمانگ? نام داشت، شخصی که راهبرد و
تفکر عجیبی در مورد ایدز در پیش گرفته بود و معتقد
بود که ایدز را می‌توان با سیر و عصاره لیموترش و
ریشه چغندر، درمان کرد!

انتقاد از این شیوه تفکر و سیاست‌های
بهداشتی در دوره ریاست‌جمهوری امبکی، چندان ساده و
بدون هزینه نبود. حتی ?نلسون ماندلا?، وقتی در سال
???? در یکی از نشست‌های کنگره ملی، از موضع‌گیری
حزب در مورد ایدز، انتقاد کرد، به تمسخر گرفته
شد.
متن کامل گزارش هاروارد را از اینجا
می‌توانید دانلود کنید.

خبر
دوم:
خبر دوم را ?رویترز?
از اندونزی منتشر کرده
است:

بر اساس آمار دولتی، استان
?پاپوا?ی اندونزی با داشتن ??? هزار بیمار مبتلا
به ایدز، بیشترین شیوع این بیماری را در اندونزی
دارد، شیوع این بیماری در پاپوآ، ?? برابر سایر
مناطق است.
مسئولان این استان به تازگی به این
فکر افتاده‌اند که برای کاهش موارد ایدز، در بدن
مبتلایان ایدز که رفتارهای پرخطر جنسی دارند، با
استفاده از فناوری RFID، تراشه‌هایی بگذارند. این
تراشه‌های الکترونیکی مرتبا در مورد موقعیت و
اعمال این بیماران، پیام‌هایی به مسولان کنترل
می‌فرستند و اگر تشخیص داده که شود که فرد مبتلا
باعث انتقال ویروس به یک شخص سالم شده است، مجازات
می‌شود.
مطرح شدن چنین قانونی، خشم فعالان حقوق
بشر را برانگیخته
است.


?? سال بعد در چنین روزی

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:16 صبح

?? سال بعد در چنین
روزی

حدود صد سال پیش ژول ورن، نویسنده کتب علمی
تخیلی، آنچه را که در نوشته‌هایش جای می‌داد فقط
در رویاها می‌گنجید.
کشتی زیردریایی، بالن،
سفر به اعماق زمین، سفینه‌های فضایی و دریایی تنها
قدرت تخیل این نویسنده را نشان می‌داد اما همان
طور که می‌دانیم بسیاری از این رویاها به سرعت به
حقیقت پیوست و تصاویر خیالی کتاب‌های ژول ورن
امروزه به جزولاینفک زندگی بشر تبدیل شده است. پس
آنچه را که درباره سال ???? خواهید خواند، شاید در
حال حاضر کمی غیرواقعی جلوه کند اما شاید در?? سال
آینده همه تخیلات و رویاهای انسان به تحقق
بپیوندند.


?
همدم با روبات‌ها

کارشناسان و
محققان هوش مصنوعی معتقدند تا ?? سال آینده
روبات‌هایی به بازار خواهد آمد که به عنوان همدم
می‌توان او را انتخاب کرد. در واقع روبات‌ها به
دستگاه‌هایی بسیار مشابه انسان‌های امروزی تبدیل
خواهند شد که احساس هم دارند و می‌توانند با حرکات
خود انسان‌ها را عاشق خود کنند. دیوید لوی یک محقق
انگلیسی هوش مصنوعی که استاد بین‌المللی شطرنج نیز
هست، اظهار می‌دارد که روبات‌ها کار خود را در
کارخانجات خودروسازی آغاز کردند اما در آینده قرار
است ارتباط بیش‌تری با انسان داشته باشند و
رابطه‌ای احساسی را در پیش بگیرند.
روبات‌های
آینده می‌توانند شوخ‌طبع، جدی یا عبوس باشند و هر
فرد طبق علاقه خود، روبات‌ همدمش را انتخاب
می‌کند. کم‌کم روبات‌ها به اعضای خانواده تبدیل
می‌شوند، در مشورت‌ها شرکت می‌کنند و نظر می‌دهند،
در گپ‌های دوستانه ابراز احساسات می‌کنند و
می‌توانند یک همدم خوب برای انسان‌ها باشند.



? بدن مجازی

تا سال ???? علوم پزشکی به دلیل
نقشه‌برداری از اعضای بدن هر انسان به صورت شخصی
درخواهد آمد‌؛ یعنی علم پزشکی برای هر فرد تصمیم
می‌گیرد و دارو می‌سازد و هر یک از انسان‌ها صاحب
یک ?من برتر مجازی? خواهند شد که وزن، رژیم غذایی
و پارامترهای سلامتی دیگر را کنترل خواهد کرد.
همچنین علم پزشکی روی ژن‌های خاص و بیماری‌های
آینده متمرکز می‌شود و هر فرد یک نقشه ژنتیکی
خواهد داشت و طبق آن درمان خواهد شد.
همچنین
براساس تغییرات پزشکی، پیش‌بینی می‌شود که پوکی
استخوان که یک بیماری رایج امروزی است، کاهش خواهد
یافت و هیچ کس از استخوان درد و کمردرد رنج نخواهد
کشید.از این رو در دهه‌های بعدی پیر شدن جمعیت
جهان بروز خواهد کرد.


? نیویورک بی‌
نیویورک

به علت گرم شدن بیش از حد
زمین و طوفان‌های شدید، مردم نیویورک باید این شهر
را به فراموشی بسپارند، پیش‌بینی‌های رایانه‌ای از
زیر آب رفتن این شبه جزیره بزرگ در آینده خبر
می‌دهد.
زیرا با شکسته شدن یکی از بزرگ‌ترین
توده‌های یخی جزیره‌ای در آرکتیک کانادا بر اثر
گرم شدن سطح زمین، بسیاری از شهرهای جهان به ویژه
نیویورک زیرآب خواهد رفت. به گفته کارشناسان سطح
آب اطراف نیویورک تا سال ???? تا ?? متر بالا
خواهد آمد. لذا در چند دهه آینده شهر نیویورک بر
اثر آب شدن یخ‌های مناطق اطراف به ویژه قطب شمال
ناپدید خواهد شد.


? هوای پاک
حال
با نگاهی خوش‌بینانه به آینده می‌نگریم. باید
بگوییم که به علت تاثیر گازهای گلخانه‌ای که ناشی
از سوزاندن سوخت فسیلی است، بشر از انرژی فوزیونی
استفاده خواهد کرد که بهتر و ارزان‌تر خواهد بود.
اتومبیل‌ها از سوخت‌های غیر آلاینده هیدروژنی که
از راکتورهای هسته‌ای به دست می‌آید، استفاده
خواهند کرد. لذا آلودگی هوا تا سال ???? از بین
خواهد رفت.برای سفر به ناشناخته‌ها، بشر وسیله‌های
نقلیه راحتی را به کره ماه و دیگر سیاره‌ها خواهد
ساخت. حتی عده‌ای در کره ماه سکنی می‌گزینند.
همچنین روبات‌ها در خدمت انسان‌ها هستند.

خانم‌های خانه‌دار با استخدام یک روبات
می‌توانند به راحتی بنشینند و تمام روز را
تلویزیون تماشا کنند و خیالشان از بابت غذا و
کارهای خانه راحت باشد.حتی قرار است مدرسه‌ها دیگر
تشکیل نشود و دانش‌آموزان پای رایانه بنشینند و
درس فرا بگیرند و درس جواب دهند. بدون آنکه مجبور
باشند صبح خیلی زود از خواب بیدار و راهی مدرسه
شوند و مورد بازخواست مسوولان مدرسه قرار گیرند.



? آخر
نفت

حال با دیدی خلاف بر خوشبینی
به آینده می‌نگریم: تولید جهانی نفت به اوج خود
می‌رسد و همه سوخت فسیلی به پایان خواهد رسید و
مردم تا زمانی که انرژی دیگری را جایگزین نفت و
گاز کنند، مدتی طول خواهد کشید و به مشکلات زیادی
برخورد خواهند کرد.
اکولوژی رو به نابودی
می‌رود، بالا آمدن آب دریاها، باعث می‌شود اکثر
شهرهای قاره اروپا در آب فرو برود همچنین شهرهای
ساحل جنوب و جنوب شرق آسیا، به علت نبود سوخت‌های
فسیلی و گران شدن اتومبیل‌ها با سوخت هیدروژنی،
مسافرت و حمل و نقل کالا محدود می‌شود و انسان‌ها
مجبورند یا از دوچرخه استفاده کنند یا با پای
پیاده راهی شوند.کمبود آب در جهان به یک معضل
تبدیل خواهد شد و برای به دست آوردن آب که یک
نوشیدنی حیاتی برای انسان‌هاست، کشورها با هم
می‌جنگند تا آب بیش‌تری به دست آورند!
حال
نمی‌دانیم در پایان این مقال اشاره داشته باشیم
که، زندگی در سال ???? مناسب است یا نامناسب، آیا
روی خوشش را به بشر نشان می‌دهد و یا روی بدش
را...

نیایش حسینی

ارسال شده توسط د در 87/9/12:: 11:16 صبح

نیایش
حسینی

الهی! به سوی کمال کبریایی‌ات مشتاقم و به
یکتایی‌ات گواه و به ربوبیتت معترفم و می‌دانم که
تو مربی و پروردگار منی و بازگشتم به سوی توست،
خدایا! آن چنان از خود هراسناکم ساز که گویی تو را
رویاروی خویش می‌بینم و به پرهیزگاری رستگارم
کن.
معبودا! در جانم بی‌نیازی، در قلبم یقین،
در کارم اخلاص، در دیده‌ام روشنایی و در دینم
آگاهی قرار ده.
خداوندا! غمهایم را از میان
بردار و عیبهایم را بپوشان و گناهم را بیامرز و
شیطان را از من دور کن و ذمه‌ام را آزاد ساز.

معبودا! از آنچه مرا می‌ترساند و از آنچه دوری
می‌جویم و از جان و دینم محافظت فرما.
الهی! بر
من به سبب نافرمانی‌ام غضب نکن که از چیزی غیر از
معصیت تو باک ندارم، ‌ای ذات مقدس پاک و آن هم سهل
است، ‌ای ذات مقدس زیرا لطف وعافیتت از تنگنای
قهرت بر من وسیع‌تر است.
خدایا! تو تکیه‌گاه
منی آنگاه که پیمودن راههای گوناگن با همه وسعت بر
من دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ آید.

ای خدایی که به چشمهای خیانتکار و اسرار درون
و آنچه پس از این زمان آید آگاهی، ‌ای کسی که تو
را کس نداند که چگونه ای مگر تو، ‌ای کسی که تو را
کس نداند که چونی مگر تو.
معبودا! به کرم و
بخشش خویش، ما را پاداشی بزرگ، اندوخته‌ای نیکو و
آسایش همیشگی عنایت فرما، گناه ما را ببخش و ما را
با مستحقان عذاب هلاک مفرما.
خداوندا! پیش از
آنکه وجود ضعیف من درجهان پیدا شود تو خود را به
لطف و رأفت توصیف فرموده‌ای، آیا پس از آنکه وجود
ضعیف من نمودار شد، لطف و محبت خود را از من دریغ
خواهی کرد؟
خدایا! اگر خوبیها در من آشکار شود
به سبب احسان تو بوده و تو در این باره بر من منّت
نهاده‌ای و اگر بدیها از من سر زند با عدل تو
منافات ندارد و تو بر مؤاخذه‌ام دلیل داری.

معبودا! چگونه مرا واگذاری در حالی که عهده
دار هدایتم شده‌ای؟
خداوندا! با وجود
نادانی‌ام به مقام ربوبیت‌ات، چگونه این همه لطف
را نسبت به من روا می داری و با وجود کارهای
ناپسندم چقدر بر من شفقت می‌ورزی؟
الهی! از
گوناگونی نمودها و تحوّل دائمی پدیده‌ها دانستم که
می‌خواهی در هر چیز خود را به من بشناسانی تا در
هیچ چیزی نسبت به حضور تو جاهل نباشم.
خدایا!
کی پنهان بوده‌ای تا آشکار نمودنت محتاج دلیل باشد
و کی دور بوده‌ای تا آثار خلقتت موجب وصول به سوی
تو باشد.
معبودا! چگونه نومید گردم در حالی که
تو آرزوی منی؟ و چگونه سبک شمرده شوم با اینکه
اتکالم بر توست؟


<      1   2   3   4   5      >


بازدید امروز: 35 ، بازدید دیروز: 36 ، کل بازدیدها: 680373
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ