کدام
چشم واقع نگری می تواند، موفقیت های فراوان و شگفت انگیز احمدی نژاد و گام
های بلندی که برای تحقق این اهداف برداشته است را نادیده بگیرد؟ هرچند که
در برخی از موارد به دلیل طبیعت طولانی مسیر، هنوز به نقطه ایده آل نرسیده
باشد.

مدیرمسئول روزنامه
کیهان در یادداشتی ،دلایل 9 گانه خود را برای اثبات اینکه احمدی نژاد
بهترین گزینه برای ریاست جمهوری 4 سال آینده ایران است، بیان کرد.
1-
"نمایش نقطه ایده آل" یکی از شگردهای رایج و پرمصرف در عملیات روانی است
که این روزها در حجم انبوهی از سوی دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنان
علیه احمدی نژاد به کار گرفته می شود. حریف در این شگرد، روی نقطه ایده آل
به عنوان خروجی قابل قبول یک پروژه انگشت می گذارد و از این طریق می کوشد
تمامی گام های بلند و اقدامات مثبت و مؤثری را که برای رسیدن به آن نقطه
ایده آل انجام گرفته نادیده انگاشته و بی ثمر جلوه دهد. به عنوان مثال در
جریان جنگ تحمیلی، سقوط صدام و فروپاشی حزب بعث عراق نقطه ایده آل ما بود
و در پایان جنگ، اگر چه به این نقطه نرسیدیم ولی طرف پیروز جنگ بودیم چرا
که با حمله صدام، قرار بود انقلاب اسلامی برچیده شود، نظام جمهوری اسلامی
ایران سقوط کند، کشورمان تجزیه شود، خوزستان به یکی از استان های عراق
تبدیل شود و... دشمنان به هیچ یک از این اهداف رسماً اعلام شده خود
نرسیدند، بنابراین بدیهی است که ایران اسلامی طرف پیروز جنگ بوده است ولی
حریف با این استدلال که صدام سقوط نکرده است، جمهوری اسلامی ایران را در
تحقق اهداف خود "ناکام"! و طرف شکست خورده جنگ معرفی می کرد!، مسخره نبود؟!

2-
احمدی نژاد در آغاز کار از اهداف بلند و سرنوشت سازی به عنوان نقاط ایده
آل دولت نهم یاد کرد که آرزوهای بر زمین مانده مردم و نظام بود؛ اهدافی
نظیر، تأکید بر آموزه های اسلامی و انقلابی، اولویت دادن به محرومان و
مستضعفان، مبارزه با مفاسد اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت، ایستادگی در
مقابل باج خواهی دشمنان، پاکدستی و ساده زیستی دولتمردان، جلوگیری از ریخت
و پاش بیت المال، مبارزه با رانت خواری، تلاش و کار بی وقفه و پیوسته و...

سه سوال شریعتمداری

اکنون
3 سؤال مطرح است. اول این که آیا می توان در ارزشمند بودن اهداف اعلام شده
کمترین تردیدی داشت؟ و دوم آن که آیا احمدی نژاد برای رسیدن به این اهداف،
همه تلاش و تمامی شب و روز خود و کابینه اش را به کار نگرفته است؟ و آیا
در این راه هیچ لحظه ای را از دست داده است؟ و سوم آن که کدام چشم واقع
نگری می تواند، موفقیت های فراوان و شگفت انگیز احمدی نژاد و گام های
بلندی که برای تحقق این اهداف برداشته است را نادیده بگیرد؟ هرچند که در
برخی از موارد به دلیل طبیعت طولانی مسیر، هنوز به نقطه ایده آل نرسیده
باشد. مثلاً درباره اهدافی مانند مبارزه با مفاسد اقتصادی، آیا می توان یک
نمونه -فقط یک نمونه- از بی توجهی دولت به این پدیده و یا دست داشتن
دولتمردان در اینگونه پلشتی ها را آدرس داد؟ راستی چرا شماری از مفسدان
اقتصادی در دولت های گذشته برو بیا و آلاف و اولوف فراوانی داشتند و در
دولت نهم همه مفسدان اقتصادی در صف مخالفان احمدی نژاد ایستاده اند؟ و...

3-
دولت نهم با تلاش پیوسته و شبانه روزی -که اگر نگوئیم از مرز طاقت فرسایی
گذشته است، به یقین باید بپذیریم روی این خط قرار دارد-، گفتمان کار و
تلاش بی وقفه را با 2 شناسه "انقلابی" و "مردمی" نهادینه کرده است. این
تحول بزرگ که به تدریج حلقه های میانی و بدنه دولت را هم فرا می گیرد،
نیاز حیاتی نظام و آرزوی دیرینه مردم بوده است که متأسفانه در دولت های
سازندگی و اصلاحات مورد توجه جدی قرار نگرفته بود. کدام مسئول و دولتمردی
را می توان آدرس داد که در اوج پرکاری به اندازه یک چندم احمدی نژاد فعال
و در همان حال تلاش بی وقفه او با 2 ویژگی انقلابی و مردمی توأم بوده یا
باشد؟!

یکی از وزرا که سابقه ای طولانی در جبهه و جنگ دارد و سال
های متمادی است روزانه فقط یک وعده غذای سبک می خورد، برای نگارنده تعریف
می کرد، در یکی از سفرهای استانی آقای احمدی نژاد متوجه این ویژگی او شده
بود. تصور نگارنده این بود که حتماً احمدی نژاد ایشان را ملامت کرده که
چرا چنین می کنی؟ ولی واکنش آقای رئیس جمهور این بود که مبادا کار نمی کنی
که تپل! مانده ای؟! شاید این واکنش آقای احمدی نژاد سختگیرانه بوده است،
شاید! ولی فرهنگ او همین است، کار مداوم برای مردم با امید به رضای خدا و
پاداش اخروی.

4- احمدی نژاد، سازوکار و مسیر حرکت دولت را که
متأسفانه طی دو دهه گذشته از محور اصلی فاصله گرفته بود، به بستر اصلی
بازگرداند. گفتمان امام و انقلاب را نه فقط بر زبان که در میدان عمل به
کار گرفت و دقیقاً به همین علت -و فقط به همین علت- دشمنان بیرونی و
دنباله های درونی آنها که این بار سربازی فداکار و از خودگذشته را پا به
رکاب رهبری می دیدند و حاکمیت دوباره گفتمان اصیل انقلاب را در افق ایران
اسلامی رصد می کردند، با همه توان به او تاختند و عجیب آنکه از یک سو
عملکرد او را کم اهمیت جلوه می دادند و از سوی دیگر برای مقابله با روش و
منش او از هیچ خصومت، توطئه و تبلیغ سوء، چشم نمی پوشیدند... خدا بر درجات
حضرت امام(ره) بیفزاید که در اینگونه موارد خطاب به امریکا و اسرائیل می
فرمود: «اگر می گویید چیزی نشده پس چرا اینهمه سروصدا می کنید»؟!

کینه
توزی دشمنان بیرونی از آن روی بوده و هست که دولت نهم را در اصرار بر
مواضع امام و رهبری قاطع و جدی ارزیابی می کنند و دنباله های داخلی آنها
نیز با حضور دولت اصولگرا، رشته های چندین و چند ساله خودرا پنبه شده می
بینند. اگر سیاست خارجی دولت نهم موفقیت آمیز نبوده است، چرا امریکا و
متحدانش برای مقابله با احمدی نژاد و دولت نهم، این همه هزینه می کنند و
خود را به آب و آتش می زنند؟ آیا امریکا دوستدار ایران است؟ راستی چه شده
که امریکا و برخی از احزاب و گروه های داخلی روی یک نقطه اشتراک نظر کامل
دارند و آن، این که رئیس جمهور آینده هرکه می خواهد باشد فقط احمدی نژاد
نباشد، چرا؟!

5- در محور حملات خارجی و داخلی به دولت نهم دقت
کنید، اکثر قریب به اتفاق این حملات قبل از آن که متوجه احمدی نژاد باشد،
حمله به مبانی انقلاب، اسلام و نظام جمهوری اسلامی است. به بیان دیگر،
احمدی نژاد بهانه است و دشمنان «مستی بهانه کرده و گریه می کنند»! شعار
اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود، سخن حضرت امام(ره) و سیاست رسمی
نظام است. مبارزه با مفسدان اقتصادی، تأکید رهبر معظم انقلاب است.
ایستادگی در مقابل باج خواهی قدرت های استکباری، خواست امام، آقا و مردم
بوده و هست. مقابله با رانت خواری، قانون جمهوری اسلامی است، اولویت دادن
به محرومان و مستضعفان و جلوگیری از مفت خوری کلان سرمایه داران نظر صریح
امام، رهبری و آرزوی مردم است و... بنابراین احمدی نژاد با عرض پوزش «کتک
خورش ملس است» و برخلاف بعضی ها که حفظ منافع خود را بر پاسداشت اسلام و
انقلاب و منافع ملی ترجیح می دهند، در مقابل این تهاجم گسترده شانه خالی
نمی کند. در میان «باباشمل»های تهران -همان کلاه مخملی ها- رسم بود وقتی
کسی به آنها می گفت «تو بمیری»! شانه خود را تکان داده و می گفتند «رد
کردم»! یعنی، چرا من به خاطر تو بمیرم!

6- دولت نهم توده های عظیم
مردم مؤمن و انقلابی را که متأسفانه طی چند سال گذشته تقریباً غریب مانده
و از مسئولیت ها دور بودند، به کانون سیاست پردازی و تصمیم سازی وارد کرد.
نگاهی به اعضای کابینه شامل وزرا و معاونان رئیس جمهور نشان می دهد که
اکثر قریب به اتفاق آنها اگرچه افرادی با تخصص های بالا هستند ولی پیش از
ورود به دولت نهم، ناشناخته بوده اند. همین پدیده در مسئولیت های میانی هم
به وضوح قابل دیدن است، معاونان وزرا، مدیران کل، استانداران، فرمانداران،
رؤسای ادارات و... این در حالی است که دولت نهم مطابق آمار موجود کمترین
جابه جایی را در سطح کارشناسان بدنه داشته است اگرچه تغییرات در سطح وزرا-
البته به قصد کارآمد کردن کابینه و صرفنظر از درستی یا نادرستی آن- چشمگیر
و بیرون از حد انتظار بوده است.

به کارگیری نیروهای متعهد اما
ناشناخته، ضمن آن که از ایستایی و گردش مسئولیت در حلقه ای محدود جلوگیری
کرده است، سپردن کار مردم به افرادی از جنس خود آنها نیز بوده است که
نزدیکی و پیوستگی «مردم- دولت» نتیجه طبیعی آن است.

7- سفرهای
استانی، حضور بی واسطه در میان مردم و تشکیل جلسات کابینه در تمامی نقاط
کشور که در مواردی پای هیچ مسئولی حتی در سطح مدیرکل نیز به آنجا نرسیده
بود، مصداق بدون ابهامی از مردم سالاری دینی است. پیش از این هم رؤسای
جمهور به استان ها سفر می کردند ولی آن سفرها، بیشتر به یک بازدید
تشریفاتی شبیه بود و یا به منظور افتتاح فلان طرح و پروژه صورت می گرفت
اما، سفرهای استانی هیئت دولت نهم، حضور جدی کابینه و تصمیم سازی در استان
مربوطه است. ضمن آن که پیوند و همدلی مردم از اقوام و مذاهب متفاوت را در
پی دارد.

8- نگاهی به صف حامیان و مخالفان دولت بیندازید، آیا درس
آموز نیست که توده های مؤمن و انقلابی مردم یعنی همان ها که به قول حضرت
امام(ره) صاحبان اصلی انقلاب هستند در دایره بزرگ طرفداران دولت قرار
دارند و تمامی دشمنان تابلودار بیرونی و داخلی انقلاب، نظیر آمریکا،
اروپا، اسرائیل، گروهک های تروریستی ضدانقلاب، مفسدان اقتصادی، حرامخواران
و برخی از احزاب داخلی که پرونده سیاهی از حمله به ارزش های اسلامی و
انقلابی و همخوانی با قدرت های بیرونی دارند در حلقه مخالفان سرسخت دولت
نهم جای گرفته اند؟ و صد البته، حساب منتقدان دلسوزی که به پاره ای از
عملکردهای دولت و یا شخص رئیس جمهور انتقاد دارند و رفع آن را به نفع نظام
می دانند، از حساب مخالفان یاد شده جداست. و در این میان، برخی از مردم
نیز نسبت به مسائلی نظیر گرانی و تورم گله مند هستند که گلایه آنها شنیدنی
و پذیرفتنی است ولی باید به این نکته توجه داشت که اگر مشکلی در میان است-
که هست- مشکل مشترک دولت و مردم است، نه آن که دولت در برخورد با اینگونه
مشکلات و دغدغه های مردم حساب خود را از آنان جدا کرده باشد. و تاکید
دوباره بر این سخن خطاب به رئیس جمهور محترم ضروری است که حساب نقدهای
دلسوزانه و خیرخواهانه را از مخالفت خوانی های حرفه ای! جدا کنند و اگر
دومی را به حساب نمی آورند -که چنانچه منطقی بود باید ارج نهند- اولی را
قدر بدانند و بر صدر بنشانند، چرا که همه چیز را همگان دانند و تصمیم عقل
جمعی بر تصمیم سازی فردی، به یقین برتری دارد.

9- اکنون باید گفت؛
در مقایسه میان دستاوردهای بزرگ دولت احمدی نژاد و کاستی های آن که با
نقدهای جدی نیز روبرو بوده است، کفه دستاوردها سنگینی فوق العاده ای دارد
و مثلاً اگر امتیاز احمدی نژاد بدون کاستی 100 باشد، مجموعه کاستی ها این
امتیازات را حداکثر به 90 می رساند و نتیجه آن که این 90 بر صاحبان
امتیازهای خیلی پائین تر برتری غیرقابل انکاری دارد.